به گزارش «درگاه فیلم ایران» و به نقل از «کرگدن» فیلم های جشنواره سی و هشتم فجر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. / گروه نقد فیلم «کرگدن» را در اینستاگرام دنبال کنید (کلیک کنید)
دانلود مجلهی الکترونیکی سری سوم تحلیل فیلم های فجر (کلیک کنید)
«تعارض» ساخته محمد رضا لطفی
تعارض و یا هر اسم دیگری / علیمحمد اقبالدار:
قبل از هر چیز بگویم که متاسفم وقت خود را برای نوشتن در این «ماقبل موجود» میگذارم. بله؛ «ماقبلِ موجودی» دیگر! براستی فجر سینمایی منحصر بفرد است. از کارکرد ویترین گونه خود تا عدم وجود شاخصترین عنصر فستیوالی یعنی پریمیر تا ورود این جور اراجیف بی سر و تهِ مزخرفِ فیلمنما ! تا کِی باید در سینما بجای دیدن فیلم، عباراتی چون «ای بابا»، «چرا تموم نمیشه»، «این مزخرف دیگه چیه؟»، «چرا تحقیق نکردیم در مورد فیلم» و ... که ناشی از خستگی و بی چیز بودن و بی همه چیز بودن فیلم است را تحمل کرد؟ این موجود از تیتراژ شروع تکلیف همه را در مواجهه با خود روشن ساخت. بله؛ شما گاهی میتوان حتی از تیتراژ شروع یک فیلم به تمام آن پیبرد. البته این قابلیت وقتی بدست میآید که دنیایتان سینما باشد. این ماقبل موجود بدون کوچکترین درامی، با انتخاب تکنیک دوربین مداربسته در کل (!) فیلم – که مانند بسیاری میپنداشت که تبدیل به فرم شده است – با داد و بیدادهای بی مورد، با آهنگهای مبتذل لسآنجلسی و رقص مضحک رضا بهبودی – که البته تنها جای مفرح فیلم بود (شوخی) – قصهای کلیشه را یک ساعت و نیم به خورد مخاطب داد.
جای دوربین مدار بسته در سینما نیست / امین محمدی:
فیلم تعارض با یک سوژه تکراری و یک فرم مسخره، سالها با سینما فاصله دارد و اصلا وقتی واژه سینما را کنار نام این فیلم به کار ببریم، بی ادبی کرده ایم. یک ادم افسرده متوهم که در تمام خانه و درون ماشینش دوربین مدار بسته گذاشته و مثل رادیو حرف میزند. کل فیلم همین است. نه چیزی بیشتر و نه کمتر. نه به دنبال فرم است و نه به دنبال حرفی جدید. فقط میخواهد ادای روشنفکری و آوانگارد بازی بیرون بیاورد. فیلم ساز به خوبی میداند، موجود مزاحمی که برای جشنواره ساخته، چقدر خسته کننده است. برای همین یک صحنه تکراری رقص را بارها تکرار میکند تا خنده بگیرد. که البته از جایی گریه میگیرد! این موجود مزاحم را میتوانید راحت با چشمان بسته ببینید چون سینما تصویر و میزانسن است که این موجود نادان ندارد. شاید بشود این متن را تبدیل به یک تئاتر کرد که البته آن جا هم تاریخ مصرفش گذشته.
«عامه پسند» ساخته سهیل بیرقی
هیچ پسند / علیمحمد اقبالدار:
توهم اپوزیسیون بودن چهها که نمیکند. کاری به شروع داستان در دقیقه 45 بجای دقیقه 5 ندارم. کاری به بازیهای بازیگران فوقالعاده توانای (فاطمه معتمد آریای عزیز و هوتن شکیبا) فیلم که زور میزدند تا نقش خود را ایفا کنند، نه به علت ضعف شخصی بلکه بعلت عدم توانایی در بازیگردانی و یا درک و شناساندن موقعیت – البته کاملا هم طبیعی است؛ چرا که عدم تطابق این موجود با جامعه فعلی چنان پررنگ است که هیچکس نمیتوانست اینقدر دروغین بازی کند – ندارم. کاری به توهین کارگردان به شهرستانیها که حتی نمیتوانند اسم شخصی را درست و از رو بخوانند، ندارم. کاری به چیدمان تمامی عناصر بد در فیلم که بطور حتم چیزی جز سیاهنمایی را در پی نداشته، ندارم. کاری به فیلمبرداری و قاب های اشتباه آقای حسین جعفریان ندارم. کاری به میزانسهای بچهگانه فیلم که در مدیوملانگ صحنهها را تمام میکرد ندارم. کاری به فرم عقیم ماندهی بیرقی در تدوین ندارم. کاری به مرد داستان فیلم که نمیدانم چرا باید دگرباش باشد ندارم. اما ایکاش آقای «سهیل بیرقی» به حقوق و بدونِ «زن»، که داعیهدار حمایت آن در فیلمهایت هستی، پایبند میبودی و به او توهین نمیکردی: «باران کوثری: شماها (اشاره به زنها) فقط آشپزخونه!»
سه گانه پرادا / علی ظهیری:
فیلمی کش آمده و متظاهر؛ با پایان لوس و تحمیلی از سوی فیلمساز. چند قدم رو به عقب نسبت به فیلم قبلی «عرق سرد» (1396) که در آنجا تا حدودی در طرح مسئله موفق بود. حیف از ایده خوب فیلم که در ساختار فیلم کش آمده و اسیر تظاهر فیلمساز شده. فیلمی که قرار است با یک موبایل (تماس تلفنی) قصه (شعارهایش) را برایمان تعریف کند و اندازه و طول پلانهایش هیچ حس خاصی را تولید نمی کند. مشکل اصلی این است که فیلمساز عامدانه تصمیم گرفته سه گانه بسازد؛ نتیجه چنین محصول متظاهر و پرادا می شود. سوال: مگر سه گانه ساختن امری خودآگانه از سوی یک فیلمساز است؟ فیلمساز عامدانه تصمیم گرفته به یکباره مدل تدوین فیلم را تغییر دهد، چون احتمالا کسی در ایران این کار را انجام نداده ولی خب این مدل تدوین چه ربطی به قصه دارد؟ چه بُعدی به قصه می دهد؟ آیا اگر قصه خطی روایت شود، آن چیزی نبود که الان هست؟ به راستی مسئله کدام است؟ خطی؟ غیر خطی؟ پراکنده؟ لطفا دور گزینه مورد علاقه خودتان را خط بکشید.