به گزارش «درگاه فیلم ایران» و به نقل از «کرگدن» فیلم سینمایی «گمشده در ترجمه» - 2003 - سوفیا کوپولا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. / گروه نقد فیلم «کرگدن» را در اینستاگرام دنبال کنید (کلیک کنید)
جایی که تنها نیستی / محمد تیزرو
ستاره (از چهار):
شاید بتوان گفت بزرگترین مشکل و بحران درون جوامع توسعه یافته و مدرن، تنهایی و احساس تنهاییست که در روی منفی آن نتیجه به نهلیسم ختم می شود و در روی مثبت ان اگزیستانسیالیسم است که نوید آینده ای روشن تر را می دهد. بعضی اولی را انتخاب می کنند و بعضی دومی را. شاید هم در نگاه حاد مسئله اشخاص حق انتخاب را هم نداشته باشند. معمولا انسان های تنها در جوامع مدرن از کم فهمی و نفهمی جامعه ای که در آن زیست می کنند رنج می برند که ممکن است حتی تنهایی، نوعی تحمیل بر زندگی آنان به شمار آید که عدم درک و توانایی کنترل آن، آن ها را به انزوا و گاها به مسیر خودکشی می کشاند.
تنهایی در هر سنی به شکل خاص خود بروز می کند. اگر یک تینجر باشد ممکن است اشک بریزد و تمام عالم و خودش را مقصر بداند و سر جنگ با همه بردارد، اگر یک فرد بالغ باشد فکر می کند، اندیشه می کند و در جستجوی راه حلی برای این مشکل است و اما در دوران میانسالی به شکل بیخیالی و بی توجهی به مقوله تنهایی سپری می شود گویی تمام مراحل طی شده و پذیرفته که هیچ مسیری نجات بخش نیست پس می توان بیخیال بود.
گمشده در ترجمه از آن دست فیلم های خوش ساختیست که دست روی همین معضل تنهایی می گذارد اما چیزی که این فیلم را در بین انبوهی از فیلم های با محوریت تنهایی متمایز می کند حضور کارکترها در زبان و مکانی غریب و نامانوس می باشد. مرد سالخورده ای که زمانی ستاره فیلم ها بوده حال برای بازی در تبلیغ یک نوع نوشیدنی الکلی به ژاپن آمده و در آنسوی دیگر زنی جوان دانشجوی فلسفه که همسفر شوهر عکاسش به ژاپن شده.
تنهایی در هر دو کارکتر به شیوه ای مجزا طراحی شده مرد داستان آدمی سرشناس و مشهور است. همه علاقه مند برای ارتباط با او هستند لحظه ای آرامش ندارد زنش هم حتی لحظه ای او را به حال خودش رها نمی کند و این ها موجب شده که او در افراط در اتباط به تنهایی برسد اما در نقطه مقابل او دختر دانشجویی ناشناس؛ کسی با او ارتباط نمی گیرد کسی نزدیکش نمی شود و حتی بی مهری شوهرش هم بر تنهاتر شدنش می افزاید و او از درک نشدن توسط آدم های اطرافش رنج می برد.
فیلم آهسته و پیوسته بین کارکتر ها و زندگی و بحرانی که با آن دست و پنجه نرم می کنند سوئیچ می کند و کم کم با زندگی آن ها به اعماق شخصیت آن ها نفود می کند و بستر را برای آشنایی و برخورد دو کارکتر به یکدیگر آماده می کند. المان مهم و قابل توجه شیوه و زمان آشنایی دو شخصیت با یکدیگر است که یکی از نقاط قوت این فیلم است بر خلاف فیلم های دیگر که شاهد صحنه های اروتیک هستیم اینجا جرقه رابطه کاملا انسانی می باشد.
برخورد اول در آسانسور و نگاه ها، برخورد دوم در کافه هتل، تصادم چشمان و جلب شدن نظر کارکتر ها به همدیگر که عنصر تنهایی تنها دریچه ورود به زندگی یکدیگر است، اما این ورود کاملا متفاوت است. دختر به فکر این است که مرد یک پیر خرفت است که او را نمی فهمد و مرد به این اندیشه که او یک طرفدار اعصاب خرد کن است، اما مسیر به درستی برای ایجاد ارتباط پیش می رود.
پیرمرد مانند دختر در درون خانواده خودش با بحرانی دست و پنجه نرم می کند که از جنسی متفاوت است. او مدام بین کار و کافه هتل در رفت و آمد است خودش را مدام در هتل سرگرم می کند گویی هیچ علاقه ای به جهان بیرون و ناشناخته ندارد شاید هم به دلیل نامانوس بودن با محیط شانس خود را برای برقرای رابطه با جامعه امتحان نمی کند و دختر به بی حوصلگی و بیکاری مفرط در غیاب همسر رسیده، او مدام در زمانی که همسرش حضور دارد، از بی توجهی همسر به نیاز هایش رنج می برد و در زمان هایی که او را نمی بیند سعی و تلاش می کند که جایگاهی را در جامعه پیدا کند ولی فقط و فقط تماشاگری بیش نیست انگار او هم توانایی هضم جامعه را ندارد.
این نقاط اشتراک بین دو کارکتر جدا مانده به زیبایی هر چه تمام تر کنار هم شروع می شوند، جلو می روند، به اوج خود می رسند و تکمیل می شوند دو کارکتر زمانی که با یکدیگر آشنا می شوند درست ترین مسیر وانسانی ترین آن را می روند. هیچ کدام قصد شروع رابطه کوتاه مدت و بلند مدت را ندارند بلکه فقط از روی تنهاییست که موجب شده تا اندک زمانی را کنار هم خوش بگذرانند. اما داستان به همین منوار پیش نمی رود زمانی متوجه می شویم که این دیدار ها و دوستی ها به علاقه و عشقی عمیق تبدیل شده که کارکتر دختر متوجه همخوابی پیرمرد با خواننده کافه شده، اینجا اولین جاییست که فیلمساز به مخاطب اطلاع می دهد که این رابطه صرفا یک رابطه معمولی دو انسان تنها نیست بلکه اکنون تبدیل به عشق شده و از روی تنش هایی که در رستوران و موقع انتخاب غذا به مخاطب انتقال داده نمایان می شود.
المان موسیقی هم بی شک بسیار تاثیر گذار است فیلم به صورت مجزا دارای موسیقی متن ساخته شده نیست بلکه انتخابی از گروه های مستقل می باشد گروه هایی که عمدتا از تم موسیقیای«ی راک اکسپریمنتال» و «پانک» برخوردارند که مضمون اشعار آن ها حاوی تنهایی و جدا ماندگی و تقلا برای راه یافتن به جامعه می باشد و اتمسفری سنگین را در زمان های تنهایی کارکترها ایجاد می کند که این نوع انتخاب خود در جهت تقویت موضوع فیلم می باشد و به زیبایی آن افزوده است.
فیلم در همه ی اجزای آن به درستی کار می کنند تصویر، صدا، موسیقی، دیالوگ، بازی ها، فیلمنامه و مهم تر از همه کارگردانی درخشان که از همه موارد بالا با دقت بیشترعمل کرده و نتیجه نهایی اثری گیرا و قابل توجه است که قعطا ارزش چند بار دیدن را دارد.