به گزارش «درگاه فیلم ایران» و به نقل از «کرگدن» فیلم سینمایی «هاراکیری» - 1962 - ماساکی کوبایاشی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. / گروه نقد فیلم «کرگدن» را در اینستاگرام دنبال کنید (کلیک کنید)
خودکشی زیباست / محمد تیزرو
ستاره (از چهار):
«هاراکیری»، کلاسیکی از سرزمین آفتاب تابان، فیلمی که پس از گذشت نزدیک به شصت سال هنوز هم حرف برای گفتن دارد.
اثری که در زیبایی تمام و کمال از فرهنگ غنی ژاپن سخن می گوید و آنقدر در بیان آن زیبا عمل می کند که انسان در هر جایگاه و طبقه ی اجتماعی ای که باشد را به غبطه وا میدارد که افسوس همچین فیلمی در بیان فرهنگ موجود در کشور خود وجود ندارد چرا که تلاش هایی که در کشور های غیر غربی صورت گرفته اکثرا ناکام بوده است.
«هاراکیری» تلاشی موفق برای به نمایش گذاشتن سنت های عمیق و تاثیر گذار ژاپن سنتی است. این فیلم را می توان جزئی از فیلم های کلاسیک پیشین ژاپنی دانست که سنگ بنای فرهنگ ژاپن و سنت های اصیل آن را در سال های آینده محکم کرده است و نشانه ها و شاخ و برگ های این ریشه را میتوان در انیمه ها، فیلم های اکشن و بازی های کامپیوتری جستجو کرد.
«کوبایاشی» در این فیلم سعی در روایت زندگی یک رونین دارد. سامورایی که ارباب خود را از دست داده و حال در بدترین شرایط زندگی قرار دارد، در این وضعیت اسفبار و رنج آور زندگی، مشکلات یکی پس از دیگری به زندگی او سرازیر شده و بر او مستولی می شود و موجب شده که دامادش برای خلاصی از بدبختی شمشیر سامورایی خود را بفروشد و مجبور به انجام مراسم «هاراکیری» با سلاحی چوبی شود. اینجا که مخاطب متوجه نسبت فامیلی رونین و سامورایی خودکشی کرده می شود، نقطه عطف اول فیلم است که داستان را صرفا از یک روایت ساده سامورایی ارتقا داده و داستانی عظیم و هولناک را روایت می کند.
فیلم علاوه بر تمجید و تکریم، راه و روش و ارزش های اصیل سامورایی، دست به نوعی آسیب شناسی می زند که چگونه سامورایی هایی که از مردانگی تهی شده اند موجب ریشه کن شدن این مسلک و فرهنگ سنتی می شوند.
«کوبایاشی» با نهایت ظرافت این داستان را به پیش می برد و لحظه به لحظه و پلان به پلان چیزی برای شوکه کردن مخاطب رو می کند. او فیلم را به گونه ای عرضه می کند که حتی مخاطبی بیگانه با فرهنگ ژاپن هیچ سوال بی جواب برایش باقی نمی گذارد. این ها نشات گرفته از از تفکری پویا و کاربلد است که داستان را با قدرتی محسور کننده و بدن تپق روایت می کند و مخاطب را به تحسین وا میدارد.
شاید بتوان گفت این اثر درخشان را نمونه ای بسیار موفق و خوش ساخت و غیر غربی از نوع سه پرده ای دانست که با فیلم نامه ای حساب شده و کارگردانی ای هوشمندانه و فیلمبرداری ای زبردستانه، ماحصلش یک فیلم چشم نواز و متفکرانه شده که تاریخ انقضا ندارد.
کلاس درس ژانر مندرآوردی «اجتماعی» : هاراکیری / علیمحمد اقبالدار
ستاره (از چهار):
اغلب، تکرار سبک و روشی اشتباه – توسط بِنامانِ بیخرد - به کمک گرد و خاک زمان، به اشتباه آن را تبدیل به الگویی ماندگار و سرمشقگونه کرده و چنان به خوردمان میرود که هر گونه نقدی بر آن، بدنام شدن منتقد را در بر خواهد داشت. «ژانر اجتماعی» و یا «سینمای اجتماعی» که سالیان سال بر سینمای (!) ایران سایه افکنده و تبدیل به گونهای همه گیر و شاخص در بین فیلمسازان _کوتاه و بلند _ و منتقدین و عوام شده از این دست است. اعتباری عارضی که سر منشای آن را میتوان در سوءاستفادههای فیلمسازان از نگاه فستیوالهای بین المللی به ایران و عقده گشایی چسباندن Laurel به پوستر فیلمهایشان دانست.
اگر با پذیرش این دو واژهی نادرست – ژانر و یا سینمای اجتماعی – فرضا، به درون آن بنگریم، نه تنها سینمایی رویت نشده بلکه ضد آن را خواهیم یافت. نگاهی عقیم و مندرس از بازنمایی بی چون و چرای مسائلِ اجتماعیِ کفِ خیابانی، که حتی آن را هم به درستی ادا نکرده و فیک بی همه چیزی از آن است. سینمای اجتماعی به چه معنا؟ آینهای از مشکلات مردم با نیت رساندن صداهایشان به گوش بالاتریها؟ چه نیت نیکی ولی با چه ابزار، چگونه و چه روایتی؟ بیشتر فیلمهایی که در ایران به این نام، سالیانه تولید شده و در پرده عریض سینما جا خوش کرده و تهیه کنندگان به تولید غیر از آن راضی نمیشوند، چه تاثیری بر جامعه گذاشتهاند؟ اگر نفوذ هنر را بر جان جامعه بلند مدت بدانیم کدام یک از آن فیلمها ذره ای تاثیر در روند فرهنگی کشور گذاشته اند؟ استثنائات را فراموش کنید.
فیلم «هاراکیری» نمونهای بینظیر و قابل ارجاع برای هر آنکس است که دغدغهای اجتماعی با نگاهی سینمایی و دراماتیک داشته باشد. فیلم نقد طبقه و نگاه حاکم بر جامعه دهه شصت ژاپن است. پارادایمی که ساموراییها توسط اربابانشان جدا شده و با «رونین» خواندنشان، جامعه آنها را لکه دار کرده است. همانطور که از نام فیلم برداشت میشود – هاراکیری – شرافت و وفاداری به آیین و منش انسانی محور بوده و فیلمساز با پس زدن نگاه صرفِ همیشگی به سامورایی ها که همانا جنگآوری و شجاعت عجین شده با شمشیرهایشان است، پنجره ای جدید رو به مخاطب میگشاید.
فیلم دربارهی رونینی با بازی «تاتسویا ناکادای» است که شوهر دخترش توسط اربابی از اربابان اِدو مجبور به هارکیری شده (درواقع به نوعی به قتل رسیده است) و حال او نیز جهت انتقام به خانه ی همان ارباب آماده است. او چند روز قبل از مراجعه به خانهی این ارباب، با سه تن از برجسته ترین افراد آنها (که مسبب اصلی مرگ دامادش بوده اند) مبارزه کرده و شکستشان داده است. حال با ورودش و تصمیم به هاراکیری به سبک داماد، کم کم داستان زندگی اش را فاش کرده و آبروی اِدوها را میبرد. در نهایت با دستور ارباب و به دلیل فاش نشدن داستان این رونین بین مردم، دستور به کشتن او می دهد و رونین با شرافت ولی پس از، از پای در آوردن چندین تن از آنها کشته میشود. ابتدای فیلم، با پلانی به جهت بزرگنمایی اُبهت جدِ مقدس اِدوها، که به نوعی پرسیده شده و نماد غرور و تکبر آنهاست، شروع شده و در انتها به دست رونین سرنگون و اعتراض فیلمساز به طبقه فرادست کامل میشود.
با توجه به فیلم دیگری از این فیلمساز «شورش سامورایی» (Samurai Rebellion,1967) کارکترهای کوبایاشی نخواهند مُرد بغیر از آن که اسلحهای جز شمشیر علیهشان قد علم کند. فیلمساز با این نگاه به مخاطب گوشزد میکند که شرافت نخواهد مُرد بغیر از آنکه بیشرفانه – اسلحه گرم - به آن حمله شود.