x
×

نقد و تحلیل فیلم «خانه خنجرهای پران» - 2004 - ژانگ ییمو / کرگدن

نقد و تحلیل فیلم «خانه خنجرهای پران» - 2004 - ژانگ ییمو / کرگدن
تصویر از: iranfilmport.com
+ -

به گزارش «درگاه فیلم ایران» و به نقل از «کرگدن» فیلم سینمایی «خانه خنجرهای پران» - 2004 - ژانگ ییمو مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. / گروه نقد فیلم «کرگدن» را در اینستاگرام دنبال کنید (کلیک کنید)

بازی مهره ها / علی ظهیری

ستاره (از چهار): 

خانه خنجرهای پران فیلمی از آسیای شرقی که هنوز بعد از چندین سال در زمره بهترین آثار سینمایی جهان به شمار می رود. یکی از سه گانه افسانه ای «ژانگ ییمو» بزرگ بعد از قهرمان (Hero, 2002) و قبل از نفرین گل طلایی ((Curse Of The Golden Flower, 2006 است. فیلمسازی که در هر فیلمش با این میزان ظرافت در طراحی و جزئیات صحنه درس کارگردانی می دهد. او از هیچ چیز صرف نظر نمی کند. شمشیر زدن، پرتاب کردن خنجر، پرش شمشیرزنان، همه و همه را با جزئیات فراوان نمایش می دهد و صحنه های جنگ و مبارزه را به سان اُپرایی همراه با فضای صوتی و بصری خیره کننده به نوش جان مخاطب می رساند.

فیلم با کپشن ابتدائی خود اطلاعات لازم را در مورد گروه خنجرهای پران به ما داده و قصه را از نقطه ی بعد از این ماجرا شروع می کند. در واقع هدف فیلم بازسازی یا بازنمایی گروه معترض به سیستم (خنجرهای پران) نیست؛ اگرچه در صحنه هایی از فیلم ما کمی با آداب و رسومشان آشنا می شویم. اما دغدغه فیلمساز، ساز و کار این گروه و سیستم دولتی نیست. این ساز و کار در پس قضیه قرار دارد و ما فقط شاهد چند رابطه ای هستیم که قرار است در دل این نظام قربانی شود.

داستان حول محور دو افسر شکل می گیرد که از طرف مقامات بالا به آنها گزارش داده شده که یکی از افراد مهم گروه خنجرهای پران در آنها (عمارت کلاه شقایق پرپر) نفوذ کرده و این افسران باید او را دستگیر کنند. با نقشه ای که توسط «لیو» (اندی لاو) کشیده می شود، گویا دختر رئیس خنجرهای پران را دستگیر می کنند. اما با پیشرفت قصه ما متوجه می شویم که «لیو» فرد نفوذی بوده که در این سیستم دولتی راه پیدا کرده و حالا پس از آزادی «می» (ژانگ ژی) که زمانی معشوقه اش بوده در تدارک به دام انداختن ژنرال برای گروه خنجرهای پران می باشد.

آن چیزی که در فیلم وجود دارد «لیو» با وجود کشیدن نقشه، «جین» (ناکشی کانشیرو) و «می» تنها مهره های این بازی هستند. در این گیر و دار، آنها هستند که قربانی شده اند. ما هرگز آدم های مهم این دو گروه یعنی ژنرال و رئیس خنجرهای پران را نمی بینیم و فقط با «لیو»، «جین» و «می» همراه هستیم. کسانی که مهره های این جنگ شده اند. احساساتشان، روابطشان خدشه دار شده و قربانی شده اند. تمام تاکید فیلم بر همین نکته است که وضعیت روابط انسانی را توسط این سیستم بی رحم نشان بدهد.

«لیو» افسری که در طی این سالها نفوذی بوده، از معشوقه اش دور شده و رئیس خنجرهای پران بدون در نظر گرفتن روابط عاطفی «لیو»، «می» را به این ماموریت فرستاده و حالا او با وجود این اتفاقات، معشوقه اش را از دست رفته می بیند.

«می» زمانی که «لیو» را دوست داشته، ولی حالا در این ماموریت به رابطه با «جین» می رسد. اولین معاشقه «جین» با او را به یاد بیاورید که بعد از چند لحظه «می» او را کنار می زند. رابطه سردی دارد. او گنگ است. این سیستم بی رحم او را تبدیل به موجودی کرده که دیگر ارتباط عشقی درست را از دست داده و این عواطف را به احساسات لحظه ای و اعتباری تقلیل داده است. در جایی از فیلم «می» به جین می گوید «تو واقعی هستی؟» او می خواهد از کُنه احساسات پسر بداند. احساساتی که او را درگیر کرده ولی او باید برود. چون وظیفه اش چیز دیگری بوده است.

احساسات خدشه دار شده «جین» نیز همینگونه است. در معاشقه دوم، «می» به سمت او می آید. چون او جانش را در مقابل دشمن نجات داده، اما این بار این «جین» است که تضاد رفتاری او متبلور می شود. او نیز از حالت تعادل خارج شده، قرار نبوده دل ببندد ولی دل بسته. اوج له شدن او را زمانی که متوجه می شود «می» نابینا بوده، می بینیم. او هم مانند آن دو نفر قربانی شده است.

تمام آن احساسات ناب و پاک بشری در دل این سیستم از بین رفته، به روابط درست انسانی خدشه وارد شده و حالا این سیستم جنگی به پا کرده؛ جنگ پایانی میان دو گروه خنجرهای پران و سیستم دولتی نیست. بلکه آن سه نفر هستند که باید با یکدیگر بجنگند، آنها هستند که قربانی می شوند. چون همیشه مهره ها بازی می کنند.

 

نظرات 0

اولین نظر را شما درج کنید.

ارسال نظرات