x
×

نقد و تحلیل فیلم «دوازده» - 2007 - نیکیتا میخالکوف / کرگدن

نقد و تحلیل فیلم «دوازده» - 2007 - نیکیتا میخالکوف / کرگدن
تصویر از: iranfilmport.com
+ -

به گزارش «درگاه فیلم ایران» و به نقل از «کرگدن» فیلم سینمایی «دوازده» - 2007 - نیکیتا میخالکوف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. / گروه نقد فیلم «کرگدن» را در اینستاگرام دنبال کنید (کلیک کنید)

فیلم دیدن با چشمان بسته / علی ظهیری

ستاره (از چهار): 

آیا فیلم ساختن در فضای بسته و ساختن کاراکتری محدود، امتیازی مثبت برای فیلمساز به حساب می آید؟  آیا انتخاب صرف روایت خارج از قواعد معمول در سینما برای پیشبرد قصه باعث بالارفتن ارزش فیلم می شود؟

در هر دو حالت واکنش مثبت و منفی به دو پرسش بالا فیلم «دوازده» شکست خورده است. اگر جواب مثبت باشد، درست همین کارها را سیدنی لومت در شکلی قابل قبول در «دوازده مرد خشمگین» (1950، سیدنی لومت) انجام داده و فیلم «دوازده» نه تنها به فیلم لومت چیزی اضافه نکرده، بلکه نسبت به آن فیلم که پنجاه سال پیش ساخته شده، فیلم عقب افتاده ای است.

اگر هم جواب منفی باشد با «چگونگی در روایت» رو برو هستیم. «چگونگی» جوهره هنر است.  قصه های واحد زیادی در سینما گفته شده که ظاهر مشابه ای داشته اند اما چگونگی در روایت و نگاه کارگردان، آن آثار را ماندگار کرده است. بارها از «شاه لیر» شکسپیر اقتباس هایی چه در سینما و هم چنین نمایش هایی در تئاتر انجام شده است. به عنوان مثال می توان به «آشوب» (1985، کوراساوا) اشاره کرد. او «شاه لیر» شکسپیر را از آن خود می کند، فرهنگ ژاپنی را در آن می بینید و آن اثر دیگر «شاه لیر» شکسپیر نیست بلکه «شاه لیر» کوراساواست.

اگر فیلم «دوازده مرد خشمگین» را دیده باشید بعد از دیدن «دوازده» سرخورده خواهید شد. چون هرچقدر آدمهای آن فیلم برای شما قابل لمس و باورهایشان قابل باور و گاهی تکان دهنده بود ولی دراینجا از آن عمق در کاراکتر پردازی خبری نیست، نه دغدغه آن مخالف اولی (خودش هم نمی داند چرا مخالف است) که موتور شروع قصه با او آغاز می شود و نه بقیه آن مردان ساخته نمی شوند. در واقع وقتی با هیچکدام از آنها همراه نشویم پس سرنوشت آن «چچنی» نیز برایمان بی اهمیت خواهد شد. طبیعتا منطق داستانی «دوازده» بنابر نشانه های گذاشته شده باید در انتها به این می رسید که آن دوازده نفر، در انتهای فیلم به یک نگاه دیگری در کارشان می رسیدند. در حالیکه با ضعف در پیشبرد روایت، فیلم در رسیدن به آن نقطه نیز شکست خورده است.

در «دوازده» صرفا با افرادی وراج مواجه هستیم که هر از چندگاهی بدون هیچ دلیل منطقی به انتخاب فیلمساز جلوی دوربین شروع به نطق می کنند. یکی از وراجی ها مربوط به کسی است که خود را راننده تاکسی معرفی کرده و شروع به تعریف کردن زندگی خود مبنی بر خیانت همسر و بزرگ کردن پسرش می کند. دوربین حدود پنج دقیقه روی او ثابت می ماند و ما فقط مشاهده گر نطق اوییم. فیلم در تمام لحظات نطق افراد دادگاه می خواهد ما را به آنها نزدیک کند ولی در هیچکدام از آنها موفق نیست و این تنها دلیلش یک چیز است: وقتی هیچ میزانسنی در کار نباشد «سینما»یی وجود ندارد و وقتی «سینما»یی نباشد حسی تولید نمی شود. فیلم «مرگ و دوشیزه» (1994، رومن پولانسکی) در یک موقعیت مکانی محدود هم فضا می سازد، هم شخصیت؛ که این دو مورد با میزانسن پیچیده پولانسکی ساخته می شوند.

در معدود ایده های خوبی که در فیلم وجود دارد نیز، دکوپاژ بد حس آن لحظه را زایل می کند. ایده نمایش و بازسازی صحنه مورد قضاوت به نوبه ی خود ایده جذابی است ولی در اجرای آن صحنه مدام با پلان های کوتاه همراه با کات های سریعی مواجه ایم که تمرکز ما را برای دیدن بهم می زند. دیدن جزئیات برای رسیدن به آن حس مورد نظر با آن تمهید دکوپاژی نه تنها ما را به اتفاق به ظاهرا ملتهب نزدیک نمی کند بلکه به همان جدایی از سوژه می انجامد. گرفتن نماهای کلوزآپ و کات های سریع آنها به یکدیگر بدون در نظر گرفتن تمهیدی خاص باعث التهاب نخواهد شد، همانطور که ساختن فیلمی در یک موقعیت جغرافیایی با آدمهای محدود به نوبهء خود به فیلم خوبی تبدیل نمی شود.

فیلمساز در «دوازده» استراتژی خود را در جهت سوگیری های سیاسی خود قرارداده و به تنها چیزی که فکر نکرده سینماست در حالیکه این قصه می توانست در مدیوم گزارش خبری از یک پرونده سیاسی ارائه شود. پیشنهاد می شود فیلم را با چشمان بسته ببینید و فقط به دیالوگ ها گوش کنید مطمئن باشید با ندیدن تصویر چیزی را ازدست نمی دهید. شاید خودتان تصویر بهتری در ذهن بسازید.

 

نظرات 0

اولین نظر را شما درج کنید.

ارسال نظرات