x
×

درس های خواندنی پل شرایدر ("راننده تاکسی" و "گاو خشمگین") برای فیلمنامه نویسی در کارگاه «دارالفنون»

درس های خواندنی پل شرایدر ("راننده تاکسی" و "گاو خشمگین") برای فیلمنامه نویسی در کارگاه «دارالفنون»
تصویر از: iranfilmport.com
+ -

به گزارش «درگاه فیلم ایران» و به نقل از کافه سینما، عصر دوشنبه دوم اردیبهشت‌ماه در پنجمین روز سی و هفتمین شنواره جهانی فیلم فجر کارگاه فیلمنامه‌نویسی «دارالفنون» با حضور پل شریدر فیلمنامه‌نویس، کارگردان و منتقد مطرح آمریکایی در پردیس چارسو برگزار شد. 

وی در ابتدا روند خلق فیلمنامه را به پنج بخش مسئله (Problem)، استعاره (Metaphor)، ادبیات شفاهی (Oral Tradition)، خلاصه داستان (Outline) و پیرنگ (Plot) تقسیم کرد و با اشاره به بخش اول، آن را همان «مسئله» ی کاراکتر دانست، مانند کاراکتر «راننده تاکسی» که مسئله بزرگش «تنهایی» است.

شریدر «استعاره» را چیزی عنوان کرد که برای نشان دادن تنهایی وجود دارد و دراین‌باره تاکسیِ زرد «راننده تاکسی» را مثال زد که رابرت دنیرو در آن می‌خوابد. او گفت ابتدا دیالوگ‌های خیلی بیش‌تری درباره تنهایی شخصیت اصلی داشتیم که پس از رسیدن به ایده استفاده از تاکسی و نمایش شخصیت دنیرو در آن، از میزانشان کاسته شد چون تصویر خودش گویای همه چیز بود.

این فیلمنامه‌نویس با اشاره به اینکه در فیلمنامه‌‌ای نمی‌توانسته استعاره را به‌درستی پیدا کند، بیان کرد: به یاد دارم فیلمنامه‌‌ای می‌نوشتم که نمی‌توانستم استعاره‌اش را پیدا کنم. یک شب در رؤیا یک پخش‌کننده کوکائین را دیدم و همان‌جا استعاره پیدا شد؛ در حقیقت استعاره من را پیدا کرد…

این کارگردان «ادبیات شفاهی» را موضوع مهم دیگر در فیلمنامه‌نویسی بیان کرد و گفت: این موضوع در حقیقت همان کاری است که در صحبت‌هایتان انجام می‌دهید. شما مشغول تعریف کردن قصه‌ای می‌شوید که شاید ابتدا برای مخاطب کسل‌کننده باشد ولی مثلاً پس از 10 دقیقه به بخش جذابش می‌رسید. باید دقت کنید هر وقت که برای شخص جدید قصه‌تان را تعریف می‌کنید باید همه چیز را از اول بگویید و این به آن معنا نیست که اندازه داستانتان ثابت باشد؛ ممکن است گاهی 10 خط و گاهی 16 خط شود. چیزی که ثابت است، ویژگی‌های شخصی و مهم داستان است.

شریدر در مورد قدم بعدی یعنی «خلاصه داستان» عنوان کرد: من تا وقتی ندانم که مثلاً در صفحه 50 فیلمنامه چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد آن را نمی‌نویسم. کاری که من در خلاصه داستان می‌کنم این است که سیر اتفاقات و نوع آن‌ها را پیدا و مشخص می‌کنم. سرعت این اتفاقات هم خیلی مهم است و همین‌طور این موضوع که کدام اتفاق در کدام بخش از فیلم روی می‌دهد. گاهی وقت‌ها یک صحنه خوب مثلاً در صفحه 50 جواب می‌دهد ولی چند صفحه دیرتر موفق از کار درنمی‌آید… به‌علاوه، در فیلمنامه صحنه‌های مختلف را با رنگ‌های متفاوت مشخص می‌کنم مثلاً اگر صحنه‌ای اکشن باشد رنگ جملاتم را زرد می‌کنم و اگر رمانتیک بود رنگ دیگری انتخاب می‌کنم.

این فیلمنامه‌نویس که سابقه همکاری طولانی با اسکورسیزی دارد در بخش دیگر صحبت‌هایش گفت: وقتی فیلمنامه در شما احساس بدی به وجود می‌آورد در دیگران هم احساس بدی ایجاد می‌کند. نکته دیگر این است که اگر به چیزی باور ندارید آن را ننویسید. شما با خلاصه داستان می‌توانید بفهمید چه اتفاقی در ادامه فیلمنامه‌تان خواهد افتاد… در ضمن اگر حساس باشید که من کجای این داستان قرار دارم و آن را برای شخص دیگری می‌نویسید، به‌خوبی از عهده کار نگارش فیلمنامه برنمی‌آیید… وقتی دوستان پیش من می‌آیند و می‌خواهند فیلمنامه‌شان را بخوانم به آن‌ها می‌گویم اگر برای من نوشتید وقتتان را تلف کرده‌اید… ممکن است 10 سال طول بکشد به ایده خوبی برسید اما بعدش باید بلافاصله نوشتن آن را آغاز کنید.

نویسنده فیلمنامه «گاو خشمگین» در مورد «پیرنگ» توضیح داد: هیچکاک به تئوری داستان‌های موازی معتقد بود اما بعد کسی آمد که فقط یک داستان را برای روایت انتخاب کرد و همه دیدند که می‌توان فیلم را از نگاه یک نفر و با یک قصه جلو برد. بنابراین باید مراقب چیزهایی باشید که از استادانتان یاد می‌گیرید.» وی ادامه داد: «من در بسیاری از کشورها تدریس کرده‌ام، اما همیشه فقط یک دانشجوی خوب حاصل هر یک از آن کلاس‌ها بوده است؛ یعنی کسی که می‌تواند فیلمنامه‌اش را بفروشد.

شریدر در خصوص تغییر دنیای فیلمسازی چنین توضیح داد: مدارس سینمایی معمولاً خیلی مفید نیستند و شما چیزهای زیادی در آن‌ها یاد نمی‌گیرید. اما موضوعی هست که خیلی خوب می‌توانید بیاموزید: این‌که چه‌طور گروهی کار کنید و روابطی پیدا کنید. در دنیای سینما همه چیز در همین موضوع خلاصه می‌شود. البته که بعضی از بهترین مدارس سینمایی در لس‌آنجلس و نیویورک وجود دارند و شما در آن‌ها می‌توانید روابط خوبی پیدا کنید و حسابی خودی نشان بدهید. پس ایده نوشتن فیلمنامه و ایمیل کردن آن، چندان خوب نیست چون شاید از منظر تئوریک ممکن به نظر برسد که فیلمنامه فوق‌العاده‌ای بنویسید و از تمام موانع عبور کنید اما در واقعیت، به‌ندرت چنین اتفاقی روی می‌دهد.

نویسنده و کارگردان فیلم مستقل تحسین‌شده «فرست ریفورمد» در ادامه صحبت‌هایش درباره تغییرهای جهان فیلمسازی افزود: دوره و زمانه عوض شده است. ما زمانی در روزگاری زندگی می‌کردیم که موانع زیادی برای فیلمسازی وجود داشت؛ و هالیوود مثل باشگاهی بود که خیلی‌ها را به صنعت فیلمسازی راه نمی‌داد مثل سیاهان و زنان. اما امروزه فناوری همه چیز را تغییر داده است و ما در جهانی به سر می‌بریم که در صنعت فیلمسازی هم دموکراسی حکم‌فرما شده است. پس خبر خوب این است که امروز هر کسی می‌تواند فیلم بسازد و خبر بد این‌که به‌ندرت کسی می‌تواند از این راه امرار معاش کند. تمام چیزی که شما برای ساختن یک فیلم نیاز دارید، تلفن همراهتان است که می‌تواند با آن فیلمبرداری، تدوین و حتی پخش فیلمتان را انجام دهید. تنها مشکل این است که شما یکی از چند هزار نفری هستید که این کار را انجام می‌دهد.

شریدر صحبت‌های این بخش از کارگاه را این جور جمع‌بندی کرد که پس نتیجه می‌گیریم که برای موفقیت به ترکیبی از استعداد، شانس و حسابگری نیاز است. شما باید در مکان و زمان مناسب قرار بگیرید و بدانید که چه‌طور باید از آن استفاده کنید.

نظرات 0

اولین نظر را شما درج کنید.

ارسال نظرات